باز امشب چشم من بارانی است
بی قرار آنچه تو می دانی است
باز عصیان کرده دریا در تلاطم آمده
موج دارد کشتی ام طوفانی است
بی قرارم سال ها چشم انتظارم
غصه من ، قصه ای طولانی است
قلب من حیران و سرگردان خدایا چاره ای
اندرون چاه ظلمت غرق در نادانی است
هم جفا کردم به یار هم شکوه دارم از دیار
او چرا در بند من در خانه اش زندانی است
همچو اسپندم برآتش ، شعله سرکش
گر چه کم سو ، چشم من نورانی است
گناهک...
برچسب : نویسنده : mavaezi بازدید : 109