در آخرین سفر حج کنار ضریح پیامبر رحمت ص درد دلی شکل گرفت که در زیر میخوانید هیچ قالبی ندارد بی ریاست و حرف دل است
دردمندم
درد سنگینی بروی سینه دارم
از زمین و از زمان بس کینه دارم
در گلویم غصه ای دیرینه دارم
خسته ام
بشکسته ام
صد زخم دارم
خاطراتی تلخ دارم
شانه ای می جویم و در دل هوای گریه دارم
================
شانه هایت کو ؟
زائری بارانیم
ای سرپناهم
شانه هایت کو ؟
==============
دیگراز پا فتاده ام آقا !
طاقت از دست داده ام آقا !
مردم چشم من شده خاموش
اشک د رّ نایاب چشمه ام آقا !
بغض من به حسرت چاه است
دست حسرت گزیده ام آقا !
روز و شب به جستجوی توام
سخت دنبال شانه ام آقا !
================
شانه هایت کو؟
زائری طوفانیم
آرام جانم
شانه هایت کو ؟
=======================
شکوه دارم
شکوه از خود
شکوه از ظرف کم خود
شکوه از نادانی و این کبر بی خود
نا توانم
پرگناهم
سخت آلوده
استکانم همچنان خالی است
دست ها خالی تر
ادعایم سرکوه
و چه الوان شده این باطن من
اندرونم غوغاست
و من سرگشته
شانه ای می جویم
=================
شانه هایت کو ؟
زائری آلوده ام
تنها امانم
شانه هایت کو ؟
======================
من در این دار مکافات گرفتار شدم
از غم امت تو زخمی و بیمار شدم
مردمت جز به قلیلی مؤمن
سخت مکار و دغل کار شدند
رخت بربست مروت ز دیار اسلام
از همه آنچه تو گفتی نماندست جز نام
دین تو ملعبه قدرت و زر
و خلوص ، عنصر نایاب شده است
و خدا گم شده است
و دگر نیست ستونی که بدان تکیه کنیم
و دگر نیست نشان
==============
شانه هایت کو ؟
زائری سرگشته ام
راه و نشانم
شانه هایت کو ؟
=====================
درخت باغ دلهامان ،
صباحی چند خشکیده است
محبت هم ز دلهامان ،
رخت برچیده است
هر آنچه می کشیم از دوری عشق است
تو گویی مرغ عشق هم
بال و پر چیده است
اگر دلهایمان آکنده از مهر و محبت بود
دگر در بینمان جای عداوت بود ؟
مگر قالو بلی
جز تلبیه عشق است ؟
و عین و شین و قاف ،
جز رمز این عشق است ؟
گویند تو از برای عشق آمده ای
با شانه مهربان عشق آمده ای
مبعوث مکارم و محبت شده ای
پیغمبر کردگار عشق آمده ای
==============
ای شانه مهربان عشق
شانه هایت کو ؟
زائری دل خسته ام
ای مهربانم
شانه هایت کو ؟
=====================
در این سرای بی نشان
به دنبال تو می گردم
و یک نشان گم شده
نشان شانه شکسته ای
که درد آن به عمق جانم
حس شده
دلم که در پی تو است
هوای سنگ کرده است
و ترکش درون آن
هوای جنگ کرده است
چقدر خراب گشته ام
دگر بس است ، بشکنم
سرم به شانه ات گذار
و عقده از دلم گشا
================
یتیم شانه ات منم
شانه هایت کو ؟
زائری بی چاره ام
پشت و پناهم
شانه هایت کو ؟
شانه هایت کو ؟
=====================
برچسب : نویسنده : mavaezi بازدید : 70